غریب مدینه
مناقب حضرت علیه السلام
مناقب حضرتش بیش از آن است که در این مختصر بگنجد.
در اینجا به چند مورد اتفاق عامه و شیعه است اشاره می شود:
1. آن حضرت یکی از پنج تن در آیه شریفه تطهیر است، و خداوند اورا به طهارتی مطهر فرموده
است که مقام عصمت است و شایسته محل سر الله و تفسیر وحی خدا و اجرای فرامین الهی است.
2. آن حضرت یکی از کسانی است که در آیه مباهله مراد است و خداوند بر کلمه «ابنائنا»به آن
حضرت اشاره کرده است. در ماجرای مباهله معلوم شد حضرتش آرویی نزد خداوند دارد که اگر
دست به دعا بردارد چگونه مستجاب می شود.
3. آن حضرت چارمین از اهل کساء است که پیامبر صلی الله علیه وآله ایشان را زیر عبا جمع
فرمود و اعلان کرد که اینان اهلبیت من هستند و خداوند آنان را از هر پلیدی پاک نموده است.
4. دوستی آن حضرت دوستی خداوند است چرا که آن حضرت حبیب رسول خداست و پیامبر صلی
الله علیه وآله فرموده است «بارالها! من او را دوست دارم . پس توهم او را و دوستانش را دوست
بدار.»
5. آن حضرت به رسول الله صلی الله علیه وآله شباهت چنانچه پیامبر صلی الله علیه وآله
فرمود:«برای حسن خلق و خوی و آقایم را به ارث می گذارم».
6. آن حضرت بضعه رسول خدا صلی الله علیه وآله است که فرمود که :«هرکس او را اذیت کند
مرا اذیت کرده خدا را اذیت کرده است».
7. آن حضرت یکی از آل محمد صلی الله علیه وآله است که در نماز بر ایشان درود فرستاده می
شود.
8. آن حضرت دارای بهترین پدر و مادر و جد و جده است.
9. آن حضرت زین بهشت است و خداوند به او و برادرش بهشت را زینت نموده است.
10.آن حضرت سرور جوانان بهشت است که فرمود: «الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه»
11.آن حضرت ریحانه رسول خدا صلی الله علیه وآله است که اورا رائحه ملکوت استشمام می گردد.
12.سیادت آن حضرت که پیامبر صلی الله علیه وآله او را آقا و سرور نامیده است .
13.عبادت آن حضرت که هر گاه وضو می ساخت بندبند اعضایش به لرزه می افتاد و رنگ مبارکش به
زردی می گرائید.
آن حضرت 25 بار با پای پیاده به سفر حج رفت.
سه مرتبه تمام اموال خود را به فقرا تقسیم کرد.
14.فصاحت آن حضرت که راستگو ترین مردم و فصیح ترین ایشان بود.
15.رفتار آن حضرت با قاتل خود، که در این باره به برادرش امام حسین علیه السلام فرمود:«به حقی
که بر تو دارم د راین باره هیچ مگوی».
جود وسخاوت امام مجتبی(ع)
کرم و بخشش آن حضرت هر روز جلوه ای داشت تا انجا که به «کریم ال طه» معروف شدند. به عنوانم
نمونه غلام سیاهی بود که در هر لقمه از غذایش لقمه ای به سگ خود می داد وبه خاطر ین اخلاق
حضرت اورا آزاد کرد و باغی برایش خرید.
روزی مردی شامی امام را سواره مشاهده کرد که از راهی می گذشت او زبان به دشنام امام گشود ؛ اما
حضرت پاسخی نداد چون مرد شامی از ناسزا گویی خود منصرف شد حضرت با لبی خندان به او رو
کرد و فرمود:«ای پیر مرد! می پندارم که غریبی واشتباه گرفته ای. اگر راه گم کرده ای تو را راهنمایی
کنم . اگر نیازمند هستی تو را کمک کنم . اگر بار سنگینی داری آن را حمل نمایم. اگر گرسنه ای تو را
سیر کنم . اگر بر هنه ای تو را بپوشانم . اگر خاسته ای داری بر آورده سازم . بهتر است با همسفران
خود در خانه ما قدم نهید وبار سفر بر زمین نهید؛زیرا که برای ما جایگاه و مکانت و مقام بزرگ و مال
فراوان داریم.
آن مرد پاسخ امام (ع)را شنید گریست و گفت : «شهادت می دهم که تو جانشینن خداوند در زمین هستی
خدا به خوبی می داند که رسالتش را در کجا به ودیعت نهد. تو و پدرت نزد من بدترین آفریدگان خدا
بودید و هم اکنون دوستدارترین خلایقید».آنگاه بار سفرش را در خانه حضرت بر زمین نهاد و میهمان
حضرتش بود تا آن هنگام که قصد بازگشت نمود و در زمره دوستان حضرتش قرار گرفت .
Design By : RoozGozar.com |